شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مهربانی تو

به عنبر که مونسِ جان است و همدم دلتنگی

با این همه دلبری 
چگونه تمکین کنم؟
خانه‌ای را که بوی بهار نمی‌دهد

هوایی شده دلم
حوصله‌ی سر رفته را برداشتی
پای پنجره نشاندی که ببیند چگونه پرستوها
کارگران مظلوم خانه‌ساز شده‌اند
حوصله را بردی پای حیاط
تا بلکه درخت ِشکسته‌ی انبه  میوه دهد

عطسه‌ام می‌گیرد
در گلو خفه می‌کنم حساسیت را
شاید که همسایه بپندارد ما مبتلا به درد نیستیم
گفتی چاره ماندن است ندیدن
به خودم تفهیم می‌کنم 
به حوصله‌ی سر رفته چه باید گفت؟
نه کتاب می‌خواند 
نه فیلم تماشا می‌کند 
از این پنجره‌ها هم هیچ هیاهویی به درون نیست
حیاط مدرسه غمگین است
پرچم سه‌رنگ در جنگ با باد   
گاهی برنده  
بیشتر اما می‌میرد
گوشه‌ی تو کُنج گرفته‌ام
از این‌همه هراس
از این‌همه مهیب
از ترس ِ مرگ
تنها نظاره‌ام

بر می‌گردانی‌اش به اتاق
می‌نشانی‌اش روی مبل
و با چشم‌های حسرت بار
اخبار را می‌نگریم

سیب پوست کنده را توی دهانم می‌ریزی
شیرین می‌شوم چون لحظه‌‌ی هماغوشی
و این مهربانیِ توست که مرا زنده می‌دارد
مهربانیِ تو...
 

مزدک پنجه‌­ای

تک نگاری

شعرها

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

در خبرهای شبانه

در خبرهای شبانه

احمدرضا احمدی

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود