خروسخوان چندم بود
در کدام شعر نشسته بودیم
که شغال زوزه کشید
و با زخمهای شعلهور گریختیم
حوای دوم
قصهی گفته نگفته
حوای پنجم در انتظار آدم هفتم
آدم هفتم در رؤیای حوای سوم
و هر بوسه آدم را به مرگ نزدیکتر میکرد
مهر باطل شد در بوسه های دورانی
و عشق، هذلولی ترین شکل برخورد
بی قاعده
و باد که فرمان سرپیچی می داد
فراموشی
فرزند فربهی حوا
و آدم زیر سایهی فراموشی میخندید
در کلمههای آرکائیک به عشق فکر میکرد
خروسخوان چندم بود
به شعر گریختیم
زیر پوست خود گریستیم.