شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

میانِ آن‌همه دهان

میانِ آن‌همه دهان
که لب می‌زند از خاک         دشت ماهی
صید آرامی بودم
خلسه از نگاه بسته می‌کشانیدم
و دشتی از لب که له‌له خاک
آب تنی که آمد
اسکله‌ی غربت بود
با یادی از صیدِ رفته
این‌بار گوشواره را
                     کوسه‌ی قشنگم
بر آسمان بیاویز 
                تا از رکوع خاطره بلند شویم

محمد بهاروند

شعرها

از تو نه

از تو نه

محمود معتقدی

عطر تنت را 

عطر تنت را 

غلامحسین چهکندی‌نژاد

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی