شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم
که رگ‌هایش را می‌جوید
و می‌پرسید: بعداً چه؟
بعداً ویرانه‌ای هستم
کنار ریل
کسی نمی‌داند
پیش از فروریختن
به کدام پنجره قطار دخیل بسته بودم
حالا حاجت‌روا شده‌ام مادر
با یک جفت چشم دلواپس
و یک‌ دست چینی لب‌پرشده
که میراث تو بود

من واگن پوسیده‌ای هستم
که روی ریل‌ها
داغ دیده‌ام
و  تنهایی
علف هرزی است
که از میان ترک‌هام  سربرمی‌دارد

ای تنهایی نیمه‌جان
نه گلوله‌ای دارم
و نه اسلحه‌ای
اما این چاقوی میوه‌خوری
رستگارمان  می‌کند،
اگر صبور باشیم. 

فاطمه اسکندری عرب

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن

رستاخیز

رستاخیز

شقایق شاهرودی‌زاده

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

ویدئو