شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت
نه با من از غم و اندوه بى‌شمارش گفت
بساط كودكى آورد و گرم شد سرمان
همین كه گرم شد از نكبت خمارش گفت
بساط بازى عشق آفرید و گفت بباز
كه با من و تو از ارزیدن قمارش گفت؟
به عشق گفتم آغوش تو پناه من است
كه عاشقانه چنین حرف با حصارش گفت
من انعكاس همه شادى تو ام، كه منى
به خنده ‌خنده غزل رو به روزگارش گفت
تو بغض‌هاى گره خورده‌ی منی كه تویى
به لطف هق‌هق شب گریه آشكارش گفت

نبین به شعر من این طعم خوش، كه بعدِ خزان
غم درخت مگر سیب آبدارش گفت؟

مهدی فرجی

شعرها

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش