شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تدوینِ یک ذهنِ ترسو وقتی که...

چند پرستوی مهاجر 
آورده‌اند
چشم‌هایی برشته از اندوه 

...

به ری‌رای جانم

حواسم انگشت زبري‌ست روی پوست شما
و تنم دور...

به جنون دختران دشت

خطوط مرزیِ جنون و هندسه را رد كرده‌ام      ...

آبستن دهانی بود از کلمات 
مشرف به اندوهی تا ناخودم‌آگاهش
که نیست در...

تک نگاری

شعرها

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود