شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تدوینِ یک ذهنِ ترسو وقتی که...

چند پرستوی مهاجر 
آورده‌اند
چشم‌هایی برشته از اندوه 

...

به ری‌رای جانم

حواسم انگشت زبري‌ست روی پوست شما
و تنم دور...

به جنون دختران دشت

خطوط مرزیِ جنون و هندسه را رد كرده‌ام      ...

آبستن دهانی بود از کلمات 
مشرف به اندوهی تا ناخودم‌آگاهش
که نیست در...

تک نگاری

شعرها

بار امانت

بار امانت

امیررضا وکیلی

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک