به کجا می رود و یال برافراخته رخش؟
رستم افتاده و با دشمن او ساخته رخش
رستم افتاده و اندوهِ وطن را دارد
سوی توران به هوای علفی تاخته رخش
کوفته سُم به زمین یال پریشان کرده
تیغ بر روی جوانان وطن آخته رخش
کوفته سُم به سرِ رستم و با دندانش
پهلوان را به ته چاه در انداخته رخش
مادیانی به کف آورده و کفها بر لب
هر یلی آمده از دهکده نشناخته رخش