شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار
دیگرانی که با شرف: اندک
تا کمر داخل توام، بنزین!
زود باش ای الهه‌‌ی فندک!
دیگران: حال و هیکلِ سکسی
توی ماشینِ تا خدا شاسی 
من نشسته درون یک تاکسی
غرقِ افکار صادقِ چوبک
بچّه بودم  هجوم آوردند
لشکری اهلِ روم آوردند 
تیغ، زیر گلوم آوردند 
جغدها، هرچه شوم آوردند 
سیرک را روی بوم آوردند
خنده می‌شد مقابلم دلقک 
گریه کردم، 
ادامه... 
شاد شدند
زخم های من اعتیاد شدند 
آرزوهام سهمِ باد شدند
زیرِ رگبارِ دائمِ متلک
یک قدم بد قدم زدم ، مُردم
در‌به‌در  دم به دم  کتک خوردم
زنده بودم، نفس کم آوردم
اینک این من که مرده‌ام  اینک! 
دشمن و دوست، یک لجن بودند
عاملِ انجمادِ تن بودند
مثل بهمن به دوشِ من بودند
له شدم زیر این همه غلتک
گم شدم در هزارتو  بورخس
مثل دنیای گارسیا مارکز
این درک انتها ندارد؟  ای!

فرزین منصوری

تک نگاری

شعرها

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس