شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تلپ

تلپ
در من افتاده چیزی
بساط کهنه‌ای دارد
شب درد می‌کشد و روز
به پهنای در درد دارد و وارد می‌شود مکرر
حجم توهم‌زای زندانی‌اش را
در من کسی ردیف
سلول می‌شود و در نا‌انتهاییِ جداول اکسل
جمع می‌شود با خانه‌ی نخست
هورت می‌کشد چای سرکشیده‌اش را
دست می‌کشد موخاره‌ی گیسوانش
آشوب می‌شود در دلی که درد دارد و درد می‌کشد از چیزی که نخست
در من می‌افتد چیزی

 

راضیه رضائی

شعرها

خلیج

خلیج

امین رجبیان

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی