کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1358، رشت.
مجموعه‌ی منتشر‌شد‌ه:
«اگر تنهایی دندان دربیاورد» 

سرآخر


مهسا گفته بود: شاخه‌ی رُزم، گاهی هم خانه‌ی زنبور
بعد، اشکان بر در زده بود و گفته بود: دانه‌ی گرده دارم خانم

در ادامه، مهسا می‌خواست به بازوی اشکان بگوید؛ آرام‌تر
و اشکان می‌خواست دست از مهسا در آن لحظه بردارد
اما آن‌ها در یک قاب شیشه‌ای ساکن بودند و نمی‌شد 

ـ مدت‌ها روی دیوار خانه‌ای در بلوار انصاری و این اواخر توی کارتنی در یک سمساری. هنوز در همان قاب ـ 

خب، اشکان را نمی‌دانم
شاید با پلنگ‌صورتی‌اش به ملالی در گذشته رفته باشد
یا در حال مکاشفه‌ی اسپینوزا
مثلاً این‌طوری: کشویی خالی را گشوده و با دقت تمام پی خدا گشته باشد.

مهسا را می‌دانم
مهسا مشغول سرخ کردن سینه‌ی مرغ در یک لایو زنده است
دلمه‌ای قرمز را نشان می‌دهد و می‌گوید: محصول خودمه
به نظرم راست می‌گوید
چون خواهر من هم زخم‌هایی داشت که هر وقت شکوفه می‌کردند، دلمه می‌دادند.
 

ستار جانعلی‌­پور