شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نه این خانه بلد نیست حرف بزند

نه این خانه بلد نیست حرف بزند
فقط توی سرگیجه‌های خودش راه می‌رود
از پنجره به بیرون نگاه می‌کند
و برای مهمان‌هایی که نمی‌آیند دست تکان می‌دهد

بهانه‌گیر است این خانه
دل نمی‌دهد به بوی غذا
به گرمیِ تن‌های دیگر هم
خودش را می‌زند به در 
به دیوار
برای کمی رؤیا
و بعد خلسه‌های ِعمیق اش را
پنهان می‌کند زیر تخت

بلد نیست زندگی کند این خانه
خوشبخت بشود
آدم نیست 
دلگرم بشود به چهار دیوارش

دیوانه است
برای خودش شعر می‌خواند
دستمال سفیدش را پرچم کرده است
و فکر می‌کند می‌تواند با  مرگ حرف بزند
به تفنگ‌ها بگوید کارشان درست نیست
زمین را پاک کند از خون

می‌گویند جن دارد این خانه
شب‌ها تا صبح صدای گریه می‌شنوی

ناهید عرجونی

شعرها

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده

ویدئو

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی