رنگی بر دهان مرده ام بزن
رنگی بر آسمانِ میان شانه هام
صدایم که می زنی
نامم تلو می خورد
به لکنت می افتد
به سنگ می گیرد
خودم را کجای خیابان گم کرده ام
که هر چه مرگ می ریزد از صدای مادرم
بیدار نمی شنوم
میخواهم صدایت بزنم
کسی به صدام سنگ میزند
سکوت می کنم
ناکجای این بوم درختیست
و حرف ها برای گفتن
بادی اگر به شاخه بگیرد