شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر آسمانِ میان شانه هام

صدایم که می زنی

نامم تلو می خورد

به لکنت می افتد

به سنگ می گیرد

خودم را کجای خیابان گم کرده ام

که هر چه مرگ می ریزد از صدای مادرم

بیدار نمی شنوم

میخواهم صدایت بزنم

کسی به صدام سنگ میزند

سکوت می کنم

ناکجای این بوم درختیست

و حرف ها برای گفتن

بادی اگر به شاخه بگیرد

فهیمه جهان آبادی

شعرها

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

در باغ

در باغ

شاپور جورکش