شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر آسمانِ میان شانه هام

صدایم که می زنی

نامم تلو می خورد

به لکنت می افتد

به سنگ می گیرد

خودم را کجای خیابان گم کرده ام

که هر چه مرگ می ریزد از صدای مادرم

بیدار نمی شنوم

میخواهم صدایت بزنم

کسی به صدام سنگ میزند

سکوت می کنم

ناکجای این بوم درختیست

و حرف ها برای گفتن

بادی اگر به شاخه بگیرد

فهیمه جهان آبادی

شعرها

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش