شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای
دوشیزه‌ی روشنی
ایستاده بر کران آبگینه‌ی شکسته
با دامنی از ستاره‌های بر زمین ریخته
و دعای نیازکاران
از کولبار او آویخته.
حال خویش به تمامی با وی می‌رانم:
«اگر از پیش من می‌روی چشم به راه من بمان
و اگر از پی من می‌آیی
مرا به خویش بخوان!»

به دور جای
دئنا، دختر سپندارمذ
که آسودگی زمین را می‌پاید، 
ایستاده بر فراز این گوی گردان
با چشم‌اندازی از جنگل‌های سوخته
و دشتی از ستاره‌های فرو ریخته
«اگر از پیش من می‌روی چشم به راه من بمان
و اگر از پی من می‌آیی
مرا به خویش بخوان!»
به دور جای
پیش از این ستاره‌ی روشنی 
بر ستیغ کوه‌ها و بی‌خبر از حرامیان
ارابه‌ی نیایش‌های ما را به آسمان می‌برد
و تن ستاره‌ها را به ابرها می‌سپرد.
آه دوشیزه‌ی روشنی!
با تو گذر از گذرگاه‌های کوه‌ها و جنگل‌ها،
و خانی‌ها و آبکند‌ها را 
فرجامی خوش بود. 
«اگر از پیش من می‌روی چشم به راه من بمان
و اگر از پی من می‌آیی
مرا به خویش بخوان!» 

محمود جعفری دهقی

شعرها

نفیسه قانیان

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

در جهانی دیگر

در جهانی دیگر

مهستی حسینی