شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گزارش یک جشن

معصومه دختری بود سی‌و‌دوساله
پشت یک در طوسی، در خانه‌ای ویلایی
با تعدادی گلدان و یک سگ و چند جفت پاشنه‌بلند قرمز
با دو چال‌ِ گونه و یک چاه زنخدان

وقتی سلام دادم، از این‌که دختری باشد سی‌و‌دوساله، خسته بود
گفتم: زیر پیراهنت پرنده‌ای آبی داری که تنها شب‌ها می‌خواند
گفت: بله
گفتم: از قند هندوانه آمده‌ای و کمی مورچه داری
گفت: بله
گفتم: یک منظره‌ی برفی داری که با کلمه نمی‌شود گفت
گفت: بله

بعد همه گفتند مبارک است و کمی بنفش شدیم
بعد همه دست زدند و چسبناک شدیم
بعد همه رقصیدند و در هم شدیم
بعد همه رفتند و خلوت شدیم
و من فرصت کردم دوستان مرده‌ام را به او معرفی کنم:
بوکفسکی
براتیگان
مگاف
 

ستار جانعلی‌­پور

تک نگاری

شعرها

گاه، کبوتر گاه، سرباز

گاه، کبوتر گاه، سرباز

حسین طوافی

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

دختر مو مشکی

دختر مو مشکی

شهریار کوراوند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله