شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هلهله می‌کشد ایلی

هلهله می‌کشد ایلی 
با بار و بنه‌ی اردیبهشتی 
و بار می‌اندازد گرمسیر را 
در زمستان تنم 
و مرور می‌شود در یادم 
بامدادی که برف 
سکوت منجمدی بود 
در دهانِ آب 
و دهانِ من 
در فصل شانه‌های تو 
پر می‌شد 
از عطر شیر داغ 
وقتی به دندان می‌زدم 
آن دانه‌های برشته‌ی ذرت را...

 

هوشنگ رئوف

شعرها

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس