شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هلهله می‌کشد ایلی

هلهله می‌کشد ایلی 
با بار و بنه‌ی اردیبهشتی 
و بار می‌اندازد گرمسیر را 
در زمستان تنم 
و مرور می‌شود در یادم 
بامدادی که برف 
سکوت منجمدی بود 
در دهانِ آب 
و دهانِ من 
در فصل شانه‌های تو 
پر می‌شد 
از عطر شیر داغ 
وقتی به دندان می‌زدم 
آن دانه‌های برشته‌ی ذرت را...

 

هوشنگ رئوف

شعرها

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

کلایه

کلایه

حامد بشارتی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی