شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هرگز ز بر هم خوردن لیوان خیالی نیست

هرگز ز بر هم خوردن لیوان خیالی نیست
از شب‌نشینی‌های گورستان خیالی نیست
بر پشت سگ گر بسته باشد نان خیالی نیست
از مردن در گوشه زندان خیالی نیست
«دیشب جواب زنگ‌هایم را نمی‌دادی»

هرشب کمی از قلب خود را چال می‌کردم
آرای چشمان تو را ابطال می‌کردم
با گریه کردن زیر باران حال می‌کردم
بیخود خودم را اینهمه خوشحال می‌کردم
«قایم شدم در شهر دنبالم نمی‌گردی»

وقتی که می‌خندی اتاقم آب می‌گیرد
آزادی‌ام را این دل بی صاب می‌گیرد
آیینه دارد خاک را از قاب می‌گیرد
در جنگل موهای تو مهتاب می‌گیرد
«پلکم برای با تو بودن می‌پرد گاهی»

شب فرصت تنها شدن‌ها را رقم می‌زد
شب‌ها خیال خود کشی هم بر سرم می‌زد
شب توی یک پیراهن آبی قدم می‌زد
باران نمی‌بارید، سقف خانه نم می‌زد
«من سنگ قبرم را خودم آماده خواهم کرد»

من موج می‌خواهم، ولی تو قایقم بودی
یکشنبه‌ها تا عصر جمعه عاشقم بودی
این شنبه هم آیینه‌ای رو به دقم بودی
تنها دلیل خنده‌ها و هق‌هقم بودی
«فینال عشق اینروزها داور نمی‌خواهد»

گفتم من از وقتی نباشی سخت می‌ترسم
وقتی که برمی‌گردد از من بخت می‌ترسم
از دیدن موهای خیلی لخت می‌ترسم
از خفتن با مرده روی تخت می‌ترسم
«قدری حیاط خانمان را آب‌پاشی کن»

با خود خیالی از تو را تطبیق می‌کردم
در دکمه پیراهنت تحقیق می‌کردم
هی انسولین را در رگم تزریق می‌کردم
قند لبت را از خودم تفریق می‌کردم
«من رختخوابی از پر پروانه می‌خواهم»

مهدی گنجی گوهری

تک نگاری

شعرها

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

من به این خونه برنمی‌گردم

من به این خونه برنمی‌گردم

فاطمه شمس

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی