شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رها کن...

رها کن در سکوت گوش ماهی­ها صدایت را
مگر دریا بفهمد وسعت دلشوره‌­هایت را
تو را حس می کنم نزدیک­تر از... نیستی اما!
فقط خورشید می داند دلیل انزوایت را
شب تنهایی‌­ات در کوچه­‌ی پاییز من بودم
نسیمی که پریشان کرد گیسوی رهایت را
از آن روزی که رفتی برف پشت برف می بارد
و من که زُل زدم تا بینهایت ردپایت را
...
حبابم، هستی ام از توست رویایی ترین دریا!
و می­میرم اگر بیرون کنم از سر هوایت را
 

مهدی علیمردان

شعرها

به صبحی دیگر

به صبحی دیگر

محمود معتقدی

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی