شعرها
صوت ها
ویدئوها
کتاب ها
...
تقارن شیشهی شکسته با جای خودش
دلم را رو به سینهات بچرخان
...
وقت نکرده بود ابروهایش را بردارد
یا بگذارد لااقل تهماندهی...
...
در دلم زنی از قدیم رخت میشوید
که درشتی رگهاش به اتصالات مغزم...
اجماع رسانه ها جریانی اصلی دارد
که مطرب از کوچه زیرپای دختر گرده افشانی کند
دستش...
از کلماتم وقت افتادن بر خاک عبور می کرد
احتمالاً نشانی از بازوبند هیچ کس نداشت
...