شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

و من ریسه‌های گندمی 

و من ریسه‌های گندمی 
که در چکمه‌ی زنی به گُل نشسته باشد.
               حیف نیست؟!
دلتنگی مرا به پادگانی متروک نزدیک می‌کُند
و این اعدامِ بوسه‌‌هاست در زمستان! 
چگونه به هم ریخته نباشم
وقتی دوشنبه
       اسبِ مرا به هواخوری می‌بَرَد
و با یالی خونی به خانه برمی‌گردم! 
آدمی شده‌اَم
که در کارخانه‌ای بی‌کارگر 
پیراهن‌اَش را به آتش می‌رساند.
چگونه آسمان باشم
وقتی بادی سر به هوام
که در بوسه‌های تو غریبه‌ام؟!
دلم همان دیشب ریخت
وقتی پرنده‌اَم بال‌های هفت رنگِ خودش را بست.

پیمان سرمستی

شعرها

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

حسن معصومی

گُنگ

گُنگ

سیدعلی صالحی