شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تلخ اندربلخ

آن‌سو:
آهنگری نکرده‌ام
در بلخ
اما سر داده‌ام
در شوشتر
     آوازی
          در همان گوشه‌ 
‌                     وُ بازارِ مسگران

زرد روی در سماعِ صلاح‌الدین
و سیاه از گناهِ نکرده
تلخ 
وُ فقط.
بباز
سر 
بر سرِ دروازه‌های بادِ خروشان
ببار
بر درِ بازارِ ابر‌فروشان
دستارِ نداشته باز کن از سر
بتاب وُ بتابان!
که آفتابِ مسین به صورتی سرایت نمی‌کند
ببین که زندانِ سایه است
سندان وُ پُتک
سیلیِ پنهان 
(و تازیانه‌ای از ذهن:
«بتاز... با اسبانِ باد... بتاز!»
گیسو به‌ باد داده
آزاد-یال 
وُ وزان
فقط)

این‌سو:
باورِ گناه
آه... آهنِ گداخته در سینه

فروغِ شعله‌ی کبریتی در باد 
میان ده انگشتِ خمیده
دو خیرگی به شب
و فقط یک تیرگی!

محمد آشور

شعرها

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

اقبال معتضدی

گاز

گاز

مجتبی ویسی

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی

ویدئو