شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا بوده

تا بوده
من تنهاترینِ تو بوده‌ام
چه بی‌آمدِ آدمی،
چه بی بِرَفتِ جهان.

هی در من مانده به هزار و یکی نهان،
هی لمسِ وِلَرمِ لا،
هی هنوزِ عزیز،
هی همیشه‌ی حالا!

من
ساحرِ هول‌انگیزِ حروف‌ام،
خاصه به قدرِ این شبِ مَرحبا
که زن را به بعثتِ باران و بوسه
رسانده است.
 

سیدعلی صالحی

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد