شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دوستی پارچه‌ای سفید است بر سرخی  تیرک

دوستی پارچه‌ای سفید است بر سرخی  تیرک
می‌گویی و 
مراتعی اطراف دهانم آتش می‌گیرند 
که ابتدا کلام بود بین دو لب 
حالا چیز سفیدی 
چشمانم را پوشانده 
ما گذشتیم 
و تو هندسه‌ای دراز و معوج ماندی 
که پا در‌آورده 
و دست زیر چانه بردی 
بردی...
سر تیرک 
ایستاده‌ام 
و دلقکی سرخ 
میان دهانم 
دارد آب می‌شود.

سارا زارعی

تک نگاری

شعرها

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

مظاهر شهامت

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری