شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خودشان را نیش می‌زدند

خودشان را نیش می‌زدند 
زنبورها
و چنار در حوض 
برگ‌هایش را در دل ماه فرو کرده بود
جیرجیرک‌ها سر هم
داد می‌زدند 
درحالی‌که پنجره به افتاب
معترض بود
هم بازی‌ها سنگ را به سمت چشم‌های هم نشانه می گرفتند
از من نپرسید 
نیلوفر چرا رنگش را به مرداب باخته بود؟!
از من نپرسید
نسیم چرا به‌گردباد پوزخند می‌زد؟!
کجای این قصه منم؟
کمی آن‌سوتر
صدای دهل به گوش می‌رسید 
از صدفی بلورین 
مهتاب  می‌رقصید 
دست در‌ دست باغ
باد
پرده را نوازش می‌کرد
شعر می‌شدند اقاقی‌ها 
نمی‌شد  فهمید
پرنده روی بال آسمان چه می‌نوشت 
کف دستم به سمت چشمانم نشانه می‌رود 
و تویی که 
در خطوط دستم راه می‌افتی.

سمانه نصیری

شعرها

برهنه ات به خانه می آید

برهنه ات به خانه می آید

فهیمه جهان آبادی

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

مظاهر شهامت

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ویدئو