تاریکی اشاره می کند: «تو»
و
به! چه اندوه عزیزی دارد
چه مهمانیاش را گیسو بریدهای
چه محشور ساختی تنت را.
اندوه، حفرههایی پراکنده در تن
حفرهها که تراکمی بس تیره دارند، بس تیره
توانستنِ خاموشیست، اندوه،
امید داشتن هماره امید داشتن:
«به او نگاه کنید، به او
که استخوانهاش را در دست گرفته
به او نگاه کنید
به او که خود را دفن کرده
نمیمیرد.»
میخواستی چهرهات را
نداده باشی از دست؟
میخواستی برداری با دستمالی
بقایای صورت را
از آینه؟
اما تو دور از دسترسی که هنوز.