شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تاریکی اشاره می کند: «تو»


تاریکی اشاره می کند: «تو»
و 
به! چه اندوه عزیزی دارد 
چه  مهمانی‌اش را  گیسو بریده‌ای
چه محشور ساختی تنت را.

اندوه، حفره‌هایی پراکنده  در تن
حفره‌ها که تراکمی  بس تیره دارند، بس تیره 
توانستنِ خاموشی‌ست، اندوه،
امید داشتن هماره امید داشتن:

 «به او نگاه کنید، به او
که استخوان‌هاش را در دست گرفته
به او نگاه کنید
به او که خود را دفن کرده 
  نمی‌میرد.»

می‌خواستی چهره‌ات را 
نداده باشی از دست؟
می‌خواستی برداری با دستمالی
 بقایای صورت را 
از آینه؟
 اما تو دور از دسترسی که هنوز.

نادره جلادت

تک نگاری

میبینمت حسین !

میبینمت حسین !

سید علی صالحی

بوطیقای هزار و یک شعر

بوطیقای هزار و یک شعر

مهرنوش قربانعلی

شعرها

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

رحیل

رحیل

بهاره فریس‌آبادی