شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خنده‌ی ایرانی

خنده ی ایرانی
مرا ببخش
فرصت گریستن بسیار بود
مجالی برای خنده پیش نیامد
امّا با این‌همه سال که در راهند
شاید روزی هم خنده را سر دادیم
با دهان بی‌دندان
و کریه‌ترین منظر جهان را ساختیم
چرا که، خنده هم در ظرف خود زیباست
کاش حاصل هم‌آغوشی دو پرنده‌ی مهاجر بودیم
دُرناهایی که تازه رسیده‌اند می‌گویند:
آن‌سوی این هوای متراکم
نسیمی می‌وزد سر‌شار از شادابی
مردمی هستند
که مازاد خنده‌هایشان را از پنجره بیرون می‌ریزند
آن‌ها را در خوش‌رنگ‌ترین کاغذ‌ها می‌پیچند
و بیرون می‌گذرند
جایی که روز‌نامه‌ی صبحشان را بر‌می‌دارند
می‌توانستیم لابه‌لای آن‌ها بگردیم
و خنده‌های خود را پیدا کنیم
زیاد مشکل نبود
خنده‌ی ایرانی نمایی از گریه با خود دارد
گاهی فکر می‌کنم –
داوینچی لبخند (‌مونالیزا) را از دهان ایرانی –
دزدیده است
در هیچ‌کجای جهان
خنده این‌گونه طعمی از اندوه با خود ندارد‌!
 

رضا حامی‌پور

شعرها

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش