شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بر شانه‌ام بهار و

بر شانه‌ام بهار و -
بنفشه بیاویزید
تا بگردم و رنگین باشم
کز پس _‌سال‌ها چرخش_ ابر
خشک‌تر از همیشه، می‌آیم و
با دو مهره‌ی مرطوب -
- می‌نگرم:
پرنده‌ای را
که در چرخشی نامأنوس
پاره‌ای از هوا را -
به منقار می‌کشد و -
بر سنگ می‌زند
و برای کودکی
که زنگوله بر پای
می‌دود
سیبی پرتاب می‌کنم.

رضا حامی‌پور

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی