شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دریا شده‌ست خواهر و من‌هم برادرش

دریا شده‌ست خواهر و من‌هم برادرش
شاعرتر از‌ همیشه نشستم برابرش
خواهر... سلام! با غزلی‌ نیمه آمدم
تا باشما قشنگ‌ شود نیمِ‌ دیگرش
خواهر! زمان، زمانِ برادرکُشی‌ست باز
شاید به‌گوش‌ها نرسد‌ بیت‌ِ آخرش
می‌خواهم اعتراف کنم؛ هر غزل که ما
باهم سروده‌ایم؛ جهان‌ کرده از‌ بَرش
باخود مرا ببرکه نپوسد دراین سکون
 شعری که دوست‌داشتی ازخود رهاتر‌‌َش
*
دریا سکوت کرده‌ و من حرف می‌زنم
حس می‌کنم که راه نبُردم به‌باورش
*
دریا! منم هم ‌او که  به‌تعداد موج‌هات
با هر‌غروب خورده براین صخره‌ها سرش
هم‌ اوکه دل ‌زده ‌است به‌اعماق و کوسه‌ها
خون می‌خورند از رگ‌در خون‌شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ‌ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده‌و من بغض کرده‌ام
بغض برادرانه‌ای از قهر خواهرش

محمدعلی بهمنی

تک نگاری

شعرها

تو رفته‌ای 

تو رفته‌ای 

سارا خلیلی جهرمی

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست

عطر تنت را 

عطر تنت را 

غلامحسین چهکندی‌نژاد