صدای تو
از دنیای رازها میآید
در بوتهزار جارو
قرارهای دنیا را گذاشتهاند
رولت روسی چکاندهشده
و چلچراغ خطا
در سر آدم روشن گردیده
ما از زمین دهقان زاغچه را رهاندیم
قوس غریب را از داسش
که در شوالهای دور رعایای کثیری دیده است
رولور را دستبهدست کردیم
در خلوت دلدادهای نداشتیم
و شبیه پلیکان
تنها سایهی خود را برگزیدیم
قرارهای من
در بال حشرهی سبز گذارده شده
راه که میروم
تودهی سرطان بزرگ میشود
عنکبوت حواسم را برده دیگر
قرار تو اما
به دربان صادقی تحویلشده
شفیره در آفتاب درخشیده
موج رادیو چرخیده
و صدای توست که از دنیای رازها میآید
قرصهای صورتی
و خواص عناب
در صدای توست.