شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از درد،

از درد،

دل بریده حتماً چاقو

که هی می‌رود و بر‌می‌گردد

و غیظ میان دو ابرو

یعنی تردید تسکین

اگر منم خون از بریدگی

که نخواهم ایستاد

آنقدر خواهم رفت که تمام شود حضور

پس ای درگاهِ لختگی

بسته نشو که بیرون شوم

به وقت زخم

زخم دور...

 

 

ابراهیم عادل‌نیا

شعرها

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

عطا ولدی

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

ویدئو