شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زنی که استخوان‌هایش را پُک می زند

زنی که استخوان‌هایش را پُک می زند

و نیمه‌شب

خاکستر خود را از روی پُل

به رودخانه پرت می‌کند

«پری کوچک غمگینی است»*

که صبح به روی آب می‌آید

خزه‌ی موهایش را در قوری دَم می‌کند

فلس‌های ریخته روی فرش را می‌روبد

و برای تندیسِ گچیِ ونوس

باله می‌رقصد

آذری می‌خواند

چنگ می‌زند

به پیراهن مردی

که روزی

از تابلوی روی دیوار

رفت

زنی که هر صبح

فراموش می کند

باله هایش را

درکدام لباس جاگذاشته است

و هر شب

با کبریتی در مُشت

به سمت پل می‌رود...

 

*از فروغ فرخزاد

 

 

 

مریم یوسفی

شعرها

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

اثمر ابراهیمی