شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌نویسم و رنگ می‌بافم بر تنم

می‌نویسم و رنگ می‌بافم بر تنم
برنج دم می کشد
و صدای خواندن تذکره
که ذوالنون گفت‌: 
تنت را به کجا کشیده‌ای؟
دستت را به کجا آویخته‌ای؟
شعله را پایین می‌کشم
پاهایم را جارو می‌کنم از راه
پنجره را جارو می‌کشم از دیوار
چهره‌ام را پاک می‌کنم ازچشم‌انداز
خورشید هنوز در آسمان است
و تا سپیده
خیلی از تنت مانده است
 

علی جهانگیری

تک نگاری

شعرها

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن