«وزن دنیا» یکی از مجلات شعر در این روزهاست که دو شماره را پشت سر نهاده است.* فرصت دریافت شمارۀ نخستینش فراهم نشد، اما مطالب پراکنده‌ای از آن را در فضای مجازی خواندم، تا همان مطالب، وسوسۀ یافتن شمارۀ دومش را برایم ایجاد کند. شمارۀ دوم این مجله که خود را «رسانۀ شعر ایران» نامیده است در همین مردادماه چاپ و منتشر شد و چند روزی است که آن را دریافت کرده و در حال خواندنش هستم.

 حجم بیشتر «وزن دنیا» شعر‌های چاپ‌شده از شاعران به تفکیک استان‌هایی است که برای این شماره مشخص شده است، خط تقسیمی که کمتر دیده‌ایم. اما این مجله اهتمام خود را بر این اصل نهاده و ظاهراً برای هر شماره، استان‌هایی را مشخص کرده و شعر تعدادی از شاعران آن استان را درج می‌کند که البته هم شکل این‌گونه تقسیم بندی و هم نوع انتخاب، خود جای تأمل و درنگ دارد. به جز بخش شعر که بخش قابل توجه مجله است بخش کمتری به نقد، نظر و تحلیل اختصاص دارد، که این خود نیز تأملی دیگر می‌طلبد.

مجله‌ای که شمارۀ دوم را می‌گذراند بی‌گمان فرصت شکل‌گیری برای کامل‌ترشدن و پیاده‌کردن آنچه در ذهن پدیدآورندگانش می‌گذرد وجود دارد؛ در صورت تداوم (که امیدوارم این‌گونه باشد) پازل این نظرگاه ذهنی اندک اندک شکل واقعی خود را به دست خواهد آورد.

آنچه از این دو شماره، خصوصاً شمارۀ دوم که تورق آن را تجربه کردم به ذهن متبادر می‌شود، خط تقسیم در مطالب و محتوای دیداری مجله است. در نگاه نخست تقسیم کلی مطالب نشریه در دو بخش شعر و تحلیل با پرسش‌هایی همراه می‌شود. سهم اندک نقد و تحلیل در مقایسه با بخش شعر شاعران، پرسشی قابل تأمل است که بلافاصله به ذهن می‌رسد. بی‌شک ادبیات امروز با توجه به چالش‌های پیش رو و سوزکار نه‌چندان به سامانش، بیش از هر گزینه‌ای، واگشایی و تحلیل روشن از آنچه می‌رود را در خود نیاز دارد. فرصت معرفی و بازتاب آثار شاعران به ویژه شهرستانی بی‌گمان ارزشمند است، اما وقتی این فرصت برای خوانش شعرهایی با تقسیم‌بندی استانی فراهم می‌شود، می‌توانست این فرصت مرور، به حوزۀ موشکافانه، نقد، نظر و واگشایی آن‌ها نیز سهمی در این بازتاب داشته باشد. سهمی که بی‌شک می‌تواند موجودیتی بیش از این از بضاعت هر منطقه در عرصۀ ادبیات را به مخاطبان نشان دهد.

در حوزۀ ارائۀ آثار (شعرها) نیز خط تقسیم استانی، شیوۀ نسبتاً تازه‌ای است که توسط «وزن دنیا» ارائه شده است. اگرچه مرزبندی‌های جغرافیایی و اقلیمی در خود، همواره نیرویی داشته تا بتواند رنگ و جلای آثار ادبی را متأثر از شرایط خود تغییر دهد، اما کمتر توانسته به عنوان مبنا برای یک خط تقسیم به کار گرفته شود. علت آن نیز کاملاً روشن است؛ چه اینکه مرزبندی اقلیمی برتری‌جویی را در خود نهفته ندارد. وقتی دایرۀ شمول برای بازتاب آثار ادبی این‌گونه تعریف شود، ناخواسته مرز ضعف و قوت‌ها کنار می‌رود و این مسئله برای ادبیات نه‌چندان به سامان این روزها نمی‌تواند برگ برنده‌ای باشد.

مرور شعر استان‌های مختلف به ویژه استانی که خودم ساکن آن هستم نکته‌ای دیگر را نیز به ذهن متبادر می‌کند. بی‌گمان سلیقه و انتخاب گردانندگان این مجله برای معرفی چهره‌های هر استان قابل احترام است، اما وقتی خط تقسیم استانی را بر می‌گزینند، هرچند نهایت سعی بر احترام به انتخاب‌ها باشد، این انتخاب نمی‌تواند معرف کاملی از هر استان باشد، نه تنها خط تقسیم شکل نگرفته، بلکه انتخاب‌ها برای هر استان با دفاعی موجه رو به رو نخواهد شد. مرور شعر استان‌های مختلف و همچنین استانی که بنده در آن ساکن هستم را با جای خالی چهره‌های مهم و تأثیرگذار مواجه کرد. وقتی مبنا را بر خط تقسیم استانی قرار می‌دهید باید دقت داشته باشید که این حوزۀ معرفی تا حد امکان تمام بضاعت و ظرفیت‌های یک استان را ببیند و نمایه‌ای روشن از حضور ادبیات و چهره‌های تأثیرگذار آن را به مخاطبان ارائه دهد.

خط تقسیم در وزن دنیا تنها در مرزهای استانی متوقف نمانده است. آن‌ها هم‌زبانان و آن سوی مرزها را نیز دیده‌اند. این دایرۀ شمول برای فرصت مرور و خوانش آثار این طیف از سخن‌سرایان ادب فارسی بی‌شک قابل تحسین است، اما فرصت خوانش آثار شاعرانی که تنها صفت هم‌زبانی آن‌ها بیشتر مورد ملاک قرار گرفته جدا از مسئلۀ بُعد جغرافیایی است. هم‌زبانانی که بدون شک مرور، نگاه، تلقی و رفتار آن‌ها با دُر لفظ دَری خالی از لطف نیست.

شمارۀ دوم وزن دنیا را در این چند روز سعی کردم با دقت مرور و مطالعه کنم. در بخش شعر، آثار شاعران یازده استان را بازتاب داده است؛ دو بخش نیز به شاعران آن سوی مرزها و هم‌زبانان اختصاص یافته است. در مورد این بخش، یعنی شعر استان‌ها و همین‌طور شعر آن سوی مرزها و هم‌زبانان، آنچه در ذهن داشتم را برایتان مرور کردم.

آنچه شمارۀ دوم از وزن دنیا را قابل تأمل‌تر کرده است، با گشودن صفحه نخستش به چشم می‌آید؛ یعنی پرونده‌ای که برای اسماعیل شاهرودی گشوده شده. «علی مسعودی‌نیا» در صفحۀ آغازین مطالب شمارۀ دوم با تیتر قابل تأمق «تراژدی طرد و محاق» چهار نکته را در مرور سرنوشت اسماعیل شاهرودی به تقریر درآورده که خواندن و مرور همین چهار نکته، مخاطب را آماده می‌کند که چه سرفصل خوبی در مورد یکی از تجربه‌گراترین شاعران صد سال اخیر ایران گشوده می‌شود.

برگ برندۀ وزن دنیا در شمارۀ دومش بی هیچ تردیدی پرداختن دقیق و موشکافانه به شعر و شخصیت اسماعیل شاهرودی است به‌ویژه بخشی از زندگی شاعر که در بیمارستان مهرگان می‌گذرد. این موضوع زمانی اهمیت خویش را بیشتر نشان می‌دهد، وقتی که بدانیم کمتر این سرفصل به‌ویژه برای شاعران امروزی واگشایی و تحلیل‌شده، تنوع در نگاه و نظرگاه مطالبی که در این پرونده ارائه شده نیز در جای خود قابل توجه است. نگاه و نظرگاه «میترا فردوسی» و «رضا حیرانی» دو سوی متفاوت از یک ماجرا است. گویی هر بخش از نوشته‌ها بریده‌هایی از یک پازل بودند تا در پایان کار، مخاطب به معرفی و چهره‌ای روشن از اسماعیل شاهرودی دست یابد.

سهم نقد و تحلیل همان‌گونه که پیش از این اشاره کردم، اگرچه در این مجله به نسبت سایر آثار اندک است اما به همین مقدار بسنده نمانده. کتاب «بیژن الهی؛ تولید جمعی شعر و کمال ژنریک» از « علی سطوتی‌قلعه» بهانۀ یک گزارش، گفتگو و تحلیل را فراهم کرده است. سید فرزام حسینی، با یک مقدمۀ کوتاه سراغ گفتگو با مؤلف کتاب رفته است. گفتگویی که خود واگشایی و باعث دست‌یابی به سایه‌روشن‌های دیگری از این چهرۀ رمزآلود ادبیات معاصر منتهی شده است. بیژن الهی با شعر و افکارش همواره و در سال‌های اخیر پرسش‌آفرین بود، به‌گونه‌ای که تحلیل و بررسی و حتی واگشایی آثار و نظرات او منتج به خلق پرسش‌های دیگری می‌شود. میزگرد تحلیل این کتاب، در مطلبی دیگر با حضور عنایت سمیعی، علی ثباتی و علی مسعودی‌نیا در واقع، کشاندن دامنۀ برخی از پاسخ‌ها از گفتگوی پیشین به این گفتگو و مجال سه‌نفره است.

«استنطاق یا نقد» حاصل نگاه «علی اسداللهی» است؛ نگاهی کوتاه که باز هم می‌توان آن را برای جستجوی برخی از پرسش‌ها یک مکمل به حساب آورد تا پرونده بررسی یک چهرۀ رمزآلود و یک کتاب این‌گونه به پایان برسد.

مجموعۀ «حیوان» از «مازیار نیستانی» و کسب عنوان نخستش در جایزۀ شعر «بوشهر» باعث شده در صفحات پایانی وزن دنیا در بخشی به نام «هوای تازه» درنگ و تأملی کوتاه بر این مجموعه نیز به قلم آید. بخش نخست نقد و تحلیل مجموعه است و بخش پایانی، گفتگو با شاعر مجموعه و مرور کارنامۀ ادبی ایشان است، بخشی که می‌توانست هم مجال بیشتر برای معرفی همین مجموعه و شاعر آن فراهم آورد و هم دایرۀ شمول را برای حضور مجموعه‌های دیگر و شاعران دیگر فراهم کند.

ضمن خسته نباشید به تمامی عوامل و پدیدآورندگان مجلۀ «وزن دنیا»، موفقیت روزافزونشان را در ادامۀ راه آرزومندم.

[*این یادداشت بعد از انتشار شماره دوم به دست ما رسید]

یداله شهرجومیناب

 

 

به وزنی از دنیا

«وزن دنیا» یکی از مجلات شعر در این روزهاست که دو شماره را پشت سر نهاده است.* فرصت دریافت شمارۀ نخستینش فراهم نشد، اما مطالب پراکنده‌ای از آن را در فضای مجازی خواندم، تا همان مطالب، وسوسۀ یافتن شمارۀ دومش را برایم ایجاد کند. شمارۀ دوم این مجله که خود را «رسانۀ شعر ایران» نامیده است در همین مردادماه چاپ و منتشر شد و چند روزی است که آن را دریافت کرده و در حال خواندنش هستم.

 حجم بیشتر «وزن دنیا» شعر‌های چاپ‌شده از شاعران به تفکیک استان‌هایی است که برای این شماره مشخص شده است، خط تقسیمی که کمتر دیده‌ایم. اما این مجله اهتمام خود را بر این اصل نهاده و ظاهراً برای هر شماره، استان‌هایی را مشخص کرده و شعر تعدادی از شاعران آن استان را درج می‌کند که البته هم شکل این‌گونه تقسیم بندی و هم نوع انتخاب، خود جای تأمل و درنگ دارد. به جز بخش شعر که بخش قابل توجه مجله است بخش کمتری به نقد، نظر و تحلیل اختصاص دارد، که این خود نیز تأملی دیگر می‌طلبد.

مجله‌ای که شمارۀ دوم را می‌گذراند بی‌گمان فرصت شکل‌گیری برای کامل‌ترشدن و پیاده‌کردن آنچه در ذهن پدیدآورندگانش می‌گذرد وجود دارد؛ در صورت تداوم (که امیدوارم این‌گونه باشد) پازل این نظرگاه ذهنی اندک اندک شکل واقعی خود را به دست خواهد آورد.

آنچه از این دو شماره، خصوصاً شمارۀ دوم که تورق آن را تجربه کردم به ذهن متبادر می‌شود، خط تقسیم در مطالب و محتوای دیداری مجله است. در نگاه نخست تقسیم کلی مطالب نشریه در دو بخش شعر و تحلیل با پرسش‌هایی همراه می‌شود. سهم اندک نقد و تحلیل در مقایسه با بخش شعر شاعران، پرسشی قابل تأمل است که بلافاصله به ذهن می‌رسد. بی‌شک ادبیات امروز با توجه به چالش‌های پیش رو و سوزکار نه‌چندان به سامانش، بیش از هر گزینه‌ای، واگشایی و تحلیل روشن از آنچه می‌رود را در خود نیاز دارد. فرصت معرفی و بازتاب آثار شاعران به ویژه شهرستانی بی‌گمان ارزشمند است، اما وقتی این فرصت برای خوانش شعرهایی با تقسیم‌بندی استانی فراهم می‌شود، می‌توانست این فرصت مرور، به حوزۀ موشکافانه، نقد، نظر و واگشایی آن‌ها نیز سهمی در این بازتاب داشته باشد. سهمی که بی‌شک می‌تواند موجودیتی بیش از این از بضاعت هر منطقه در عرصۀ ادبیات را به مخاطبان نشان دهد.

در حوزۀ ارائۀ آثار (شعرها) نیز خط تقسیم استانی، شیوۀ نسبتاً تازه‌ای است که توسط «وزن دنیا» ارائه شده است. اگرچه مرزبندی‌های جغرافیایی و اقلیمی در خود، همواره نیرویی داشته تا بتواند رنگ و جلای آثار ادبی را متأثر از شرایط خود تغییر دهد، اما کمتر توانسته به عنوان مبنا برای یک خط تقسیم به کار گرفته شود. علت آن نیز کاملاً روشن است؛ چه اینکه مرزبندی اقلیمی برتری‌جویی را در خود نهفته ندارد. وقتی دایرۀ شمول برای بازتاب آثار ادبی این‌گونه تعریف شود، ناخواسته مرز ضعف و قوت‌ها کنار می‌رود و این مسئله برای ادبیات نه‌چندان به سامان این روزها نمی‌تواند برگ برنده‌ای باشد.

مرور شعر استان‌های مختلف به ویژه استانی که خودم ساکن آن هستم نکته‌ای دیگر را نیز به ذهن متبادر می‌کند. بی‌گمان سلیقه و انتخاب گردانندگان این مجله برای معرفی چهره‌های هر استان قابل احترام است، اما وقتی خط تقسیم استانی را بر می‌گزینند، هرچند نهایت سعی بر احترام به انتخاب‌ها باشد، این انتخاب نمی‌تواند معرف کاملی از هر استان باشد، نه تنها خط تقسیم شکل نگرفته، بلکه انتخاب‌ها برای هر استان با دفاعی موجه رو به رو نخواهد شد. مرور شعر استان‌های مختلف و همچنین استانی که بنده در آن ساکن هستم را با جای خالی چهره‌های مهم و تأثیرگذار مواجه کرد. وقتی مبنا را بر خط تقسیم استانی قرار می‌دهید باید دقت داشته باشید که این حوزۀ معرفی تا حد امکان تمام بضاعت و ظرفیت‌های یک استان را ببیند و نمایه‌ای روشن از حضور ادبیات و چهره‌های تأثیرگذار آن را به مخاطبان ارائه دهد.

خط تقسیم در وزن دنیا تنها در مرزهای استانی متوقف نمانده است. آن‌ها هم‌زبانان و آن سوی مرزها را نیز دیده‌اند. این دایرۀ شمول برای فرصت مرور و خوانش آثار این طیف از سخن‌سرایان ادب فارسی بی‌شک قابل تحسین است، اما فرصت خوانش آثار شاعرانی که تنها صفت هم‌زبانی آن‌ها بیشتر مورد ملاک قرار گرفته جدا از مسئلۀ بُعد جغرافیایی است. هم‌زبانانی که بدون شک مرور، نگاه، تلقی و رفتار آن‌ها با دُر لفظ دَری خالی از لطف نیست.

شمارۀ دوم وزن دنیا را در این چند روز سعی کردم با دقت مرور و مطالعه کنم. در بخش شعر، آثار شاعران یازده استان را بازتاب داده است؛ دو بخش نیز به شاعران آن سوی مرزها و هم‌زبانان اختصاص یافته است. در مورد این بخش، یعنی شعر استان‌ها و همین‌طور شعر آن سوی مرزها و هم‌زبانان، آنچه در ذهن داشتم را برایتان مرور کردم.

آنچه شمارۀ دوم از وزن دنیا را قابل تأمل‌تر کرده است، با گشودن صفحه نخستش به چشم می‌آید؛ یعنی پرونده‌ای که برای اسماعیل شاهرودی گشوده شده. «علی مسعودی‌نیا» در صفحۀ آغازین مطالب شمارۀ دوم با تیتر قابل تأمق «تراژدی طرد و محاق» چهار نکته را در مرور سرنوشت اسماعیل شاهرودی به تقریر درآورده که خواندن و مرور همین چهار نکته، مخاطب را آماده می‌کند که چه سرفصل خوبی در مورد یکی از تجربه‌گراترین شاعران صد سال اخیر ایران گشوده می‌شود.

برگ برندۀ وزن دنیا در شمارۀ دومش بی هیچ تردیدی پرداختن دقیق و موشکافانه به شعر و شخصیت اسماعیل شاهرودی است به‌ویژه بخشی از زندگی شاعر که در بیمارستان مهرگان می‌گذرد. این موضوع زمانی اهمیت خویش را بیشتر نشان می‌دهد، وقتی که بدانیم کمتر این سرفصل به‌ویژه برای شاعران امروزی واگشایی و تحلیل‌شده، تنوع در نگاه و نظرگاه مطالبی که در این پرونده ارائه شده نیز در جای خود قابل توجه است. نگاه و نظرگاه «میترا فردوسی» و «رضا حیرانی» دو سوی متفاوت از یک ماجرا است. گویی هر بخش از نوشته‌ها بریده‌هایی از یک پازل بودند تا در پایان کار، مخاطب به معرفی و چهره‌ای روشن از اسماعیل شاهرودی دست یابد.

سهم نقد و تحلیل همان‌گونه که پیش از این اشاره کردم، اگرچه در این مجله به نسبت سایر آثار اندک است اما به همین مقدار بسنده نمانده. کتاب «بیژن الهی؛ تولید جمعی شعر و کمال ژنریک» از « علی سطوتی‌قلعه» بهانۀ یک گزارش، گفتگو و تحلیل را فراهم کرده است. سید فرزام حسینی، با یک مقدمۀ کوتاه سراغ گفتگو با مؤلف کتاب رفته است. گفتگویی که خود واگشایی و باعث دست‌یابی به سایه‌روشن‌های دیگری از این چهرۀ رمزآلود ادبیات معاصر منتهی شده است. بیژن الهی با شعر و افکارش همواره و در سال‌های اخیر پرسش‌آفرین بود، به‌گونه‌ای که تحلیل و بررسی و حتی واگشایی آثار و نظرات او منتج به خلق پرسش‌های دیگری می‌شود. میزگرد تحلیل این کتاب، در مطلبی دیگر با حضور عنایت سمیعی، علی ثباتی و علی مسعودی‌نیا در واقع، کشاندن دامنۀ برخی از پاسخ‌ها از گفتگوی پیشین به این گفتگو و مجال سه‌نفره است.

«استنطاق یا نقد» حاصل نگاه «علی اسداللهی» است؛ نگاهی کوتاه که باز هم می‌توان آن را برای جستجوی برخی از پرسش‌ها یک مکمل به حساب آورد تا پرونده بررسی یک چهرۀ رمزآلود و یک کتاب این‌گونه به پایان برسد.

مجموعۀ «حیوان» از «مازیار نیستانی» و کسب عنوان نخستش در جایزۀ شعر «بوشهر» باعث شده در صفحات پایانی وزن دنیا در بخشی به نام «هوای تازه» درنگ و تأملی کوتاه بر این مجموعه نیز به قلم آید. بخش نخست نقد و تحلیل مجموعه است و بخش پایانی، گفتگو با شاعر مجموعه و مرور کارنامۀ ادبی ایشان است، بخشی که می‌توانست هم مجال بیشتر برای معرفی همین مجموعه و شاعر آن فراهم آورد و هم دایرۀ شمول را برای حضور مجموعه‌های دیگر و شاعران دیگر فراهم کند.

ضمن خسته نباشید به تمامی عوامل و پدیدآورندگان مجلۀ «وزن دنیا»، موفقیت روزافزونشان را در ادامۀ راه آرزومندم.

[*این یادداشت بعد از انتشار شماره دوم به دست ما رسید]

یداله شهرجومیناب

 

 

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

درخت زندگی 44

درخت زندگی 44

علی ثباتی

با جامی برکف 

با جامی برکف 

غلامحسین چهکندی‌نژاد