شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرریز می‌شوم

سرریز می‌شوم
مادری را 
دمادم
درسرزمین های پرآفتاب...   
مردمکانت
 که 
مالامال است 
و
سرشار
بی سفالینه‌هایی 
که 
پیمانه‌اش نام داده‌اند
 انگار،
و
 کوزه کوزه‌های وجودم می‌شکنند       
  نرم
تا آب‌پاره‌های تنیده
 درتابناکی دریا 
و افشانه‌های 
تاک‌های 
خورشید...

مهین احمدی

تک نگاری

بلعیدن عطر وقت

بلعیدن عطر وقت

شهاب نادری مقدم

شعرها

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی