شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نصف اسب

نصف اسب 
در یک فنجان قهوه  
از 
یک‌فعل متعدی 
در غیاب پنجره 
چه می‌خواهد 
 وقتی تو 
در حوالی سال تکرار می‌شوی 
وقتی نصف اسب از بزاق
یک پنجره پایین می‌افتد 
ما از چه حرف می‌زنیم‌؟
از مقدار شکر در یک فنجان قهوه‌؟
یا از قابلیت پرواز در اقتصاد‌؟
وقتی یک سگ 
در یک شعر 
پلاستیک می‌شود 
و قاصدک‌ها به خواب زمستانی می‌روند 
ما به کدام گزینه نزدیک‌تریم؟
از فاصله‌ی یک مربع 
یا فرصت یک نُت 
در حوالی یک احساس؟ 
و چرا هیچ وقت یک‌سگ‌
از دندان یک‌پنجره 
سقوط نمی‌کند 
و  زنبور عسل 
خرگوش خود را نمی‌شناسند؟ 
چون فقط در شعر  
این اتفاق می‌افتد 
چون من فردا را 
 در فصل‌های بارانی  
اندازه‌گرفته‌ام 
و چرا مهربانی 
در شاخه‌های زبان 
پیچیده‌تر است‌؟
و قلب حاصل تمشک 
و افلاطون لحظه‌ها 
وقتی از سقراط بالا‌می‌رود 
و در جمهوری  هوا گم می‌شود
 من 
شنبه‌ی دست‌هایت
را چگونه از نور جمعه‌ها پیدا کنم  
وقتی 
دچار فعل‌های لازم  شده‌ام 
و در عبارت 
 آرزوهایم 
نقش مکمل را  
بر عهده 
شخصیت اول 
قرارمان گذاشته‌ام
چه سرخی رسوایی 
فقط از دست‌هایت بگو 
و لحظه‌های من 
 و حواس‌های پلاستیکی 
از ما که پراکنده در شعر  
شده‌ایم... 
وقتی خاصیت یک خاطره 
از حواس یک فنجان چای 
عبور می‌کند 
من نحو‌ تو را 
در چه رنگی 
پیدا کنم.

مجید عطاری

شعرها

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه