تو تمام رفتگان منی
نیامدگان من
اویی!
که میبینمش
دورادور
و دارکوب انگشتانش
عقربههای لحظهﺷﻤﺎﺭ منند
بر آبهای سفیدت رفتهام
بر تختهپارههای سیاهت
بر صفحهی مات تنم
خشکی کجاست که بایستد قلب من؟
روی کدام عدد؟
و ببیند ﻋﻘﺮﺑﻪای را
که دویده از پیاش
عبور کرده
و نگاه کند به عقربهای که نمیجنبد انگار
ولی سخت اندوهگین است
تو روی کدام عدد ایستادهای؟
که تیک و تاک نوکت
سال را نو میکند
بر پوستم