شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آغوش او قوهای خود را می‌فروشد

آغوش او قوهای خود را می‌فروشد
چشمانش آهوهای خود را می‌فروشد
کوری* تمام شهر را بلعیده، نقاش-
کم‌کم قلم‌موهای خود را می‌‌فروشد
این روزها تندیس بانوی عدالت
سنگ ترازوهای خود را می فروشد
وقتی که خالی می‌شود دستان بابا
مادر النگوهای خود را می‌فروشد
تسخیر کرده روح شهری را تن او
یک زن که جادوهای خود را می‌فروشد
بر شانه می‌ریزی و یا می‌بافی اما- 
این‌جا زنی موهای خود را می‌فروشد
این آسمان دیگر ندارد جای پرواز
دارد پرستوهای خود را می‌فروشد

*کوری: اشاره به رمان کوری، اثر ژوزه ساراماگو

سمیرا عرب

تک نگاری

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

شعرها

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

معنای هر کدام

معنای هر کدام

شاهین شیرزادی

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی