کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۶۰، شوشتر، ساکن کانادا .
مجموعه‌ی منتشرشده (الکترونیکی): 
«من توی لوله‌های نفت آژیر قرمز را کشیدم»

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!
جگر گوشه‌ام بود
و خواب پهنه‌های الغوث الغوث
تا چگونه ریخت بر سرم وامصیبتا؟!
به این شقیقه‌های ارغوانی نرم
و شقه‌شقه‌های کِی بگو کِی؟
و آیا هنوز!؟
که دستم به دامنت شکاف‌ها عمیق است
و میدان به چرخ چرخ یاسین ارابه‌ها
و کوچه در طاهای‌ها، هنوزها، ها بده نفسم برید
که ای مع العسر از گشایشت خبری نبود!
تا گر بگیرم از بشکه‌های این‌جا بریز
و آن‌هایت آخر کم آورد به روی سینه‌ات
که انگور
از شکوفه‌ها در دهان بیا
به روی سینه‌ام
و پنهانی ـ بهار، خزیده تا حریر نسترن‌های الحادی سینه‌ام
که خم می‌شوی مخفیانه در بهار فصل غمگینی است!
بله
جگر گوشه‌ام
ای
اما
مصیبتی به انگار از آسمان، چرا بیاویزم که این قبیله طولانی‌ست!
به سبحان الله!
و فرمان ببر مغزم
از سرانجام، وخیمِ دامنه‌های زیرا نمی‌شوی لبیک!
که استخوان‌های کتف
و شاخه‌های نازکت
به اشاره‌ی ماه رفتند
و ما پشت پنجره‌های قصه‌اش چه طول کشیده‌ست این اسب!
هی نبرد از ارتفاعات سرخ بر دهانه‌ی اروند
هی هجوم مُرد به رشته‌کوه‌های زرد!
چیست؟!
بخوان و چیست؟!
رقصیده بال و پر
از آن‌جا که از دست نمی‌بینمش، حیف!
حیف
الحیف
که گردنه‌های ام‌القصر به مخازن سر انگشت‌هات وصل است!

زینب حسن پور