شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تفاهم

می‌دانم یک روز گم می‌شوی.
انقدر گم می‌شوی که گوشه‌های ساندویچ‌ات را
برای ماهی‌های پارک گمنام می‌ریزی
وبابرف می‌رقصی از لج من
می‌دانی یک روز گم می‌شوم
انقدر گم می‌شوم که در گوشه‌ای از ساحل گمنام
همه‌ی ماهی‌های قلبم را
یک‌به‌یک به دریا می‌سپارم
و با موج می‌رقصم از 
لج تو...
 

شهرام پوررستم

تک نگاری

شعرها

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک