با هزاران درد و افسوس در واپسین روزهای مهرماه، ایران به سوگ سیاوش نشست.
هزاردستان موسیقی ایران قفس تن شکست، به سوی آسمان بال گشود و با ساکنان سکوت همنوا شد.
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهانبین
کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت
استاد محمدرضا شجریان، آوازخوان بزرگ این سرزمین که بیش از این نیمقرن صدا و آوازش واگویهی غمها و شادیها و بیمها و امیدهای مردمانش بوده به جهان دیگر سفر کرد و سیلاب سرشک پیر و جوان بدرقهی راهش شد.
بررسی ابعاد گوناگون شخصیت محمدرضا شجریان مجال دیگری میطلبد، اما به تناسب موضوع این نشریه، سعی میکنم مختصری در نسبت ایشان با شعر فارسی بیان کنم.
پرواضح است که آواز ایرانی با شعر پارسی پیوندی عمیق و دیرینه دارد و غالب گوشهها و مایههای آوازی در پیوند با اشعار تبلور مییابد و بیان میشود. از اینرو آوازخوان میبایست، با شعر و ادبیات پارسی آشنایی عمیقی داشته باشد تا آوازش تأثیرگذار شود و به بیان دیگر نوع خوانش شعر و پیش از آن نوع انتخاب شعر نمایانگر میزان آشنایی و فهم و درک خواننده از مقولهی شعر است.
نکتهی دیگر اینکه جوهر و جانمایی موسیقی ایران متبلور در ساز و آواز است که عالیترین وجه آن در بداههخوانی و بداههنوازی تجلی مییابد. در بداهه خوانی که زیباترین شکل هنر آواز نقش میبندد، خواننده میبایست به میزان تسلط بر موسیقی و نغمات آوازی به رموز شعری، معروض و قافیه و معانی و بیان و ... نیز مسلط باشد. حال به چند ویژگی در آوازهای استاد شجریان اشاره میکنم.
بیان فاخر و ادیبانه
نوع خوانش شعر در آوازهای ایشان خصوصاً بعد از انقلاب
(۴۰سالگی به بعد) نشان از شناخت عمیق شعری و در پارهای از آثار همذاتپنداری با شاعر و حتی کشف موسیقی شعر دارد و به همین دلیل آنقدر زیبا، جذّاب و تأثیرگذار است که دیگر هیچ خوانندهای به سراغ آن اشعار نمیرود چراکه به بهترین و زیباترین شکل ممکن بیان شدهاند. برای مثال:
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
یا:
سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
و مثالهای دیگری که مجال ذکر همهی آنها نیست و میتوان در خصوص هر بیت از آنها ساعتها سخن گفت به قول هوشنگ ابتهاج (سایه) اگر حافظ زنده بود روی شجریان را غرق بوسه میکرد.
مناسبخوانی
مناسبخوانی دو معنی دارد، یکی اینکه خواننده مناسب وضعیت حال شعری بخواند و معنی دوم اینکه انتخابِ شعر مناسبِ نغمه و نوایی باشد که میخواند، که این وجه دوم بسیار مهمتر و مؤثرتر است چراکه اگر شعر مناسب آواز نباشد، تأثیرش کم شده و یا از بین میرود. مثلاً اگر لحن و مایهی آواز محزون است، پیام شعر نمیتواند فرحانگیز باشد و بالعکس.
در این مورد نیز آوازهای استاد، بهترین نمونههای مناسبخوانیاند. ایشان در کلاسهای دورهی عالی آواز صدها ساعت برای ما در خصوص ملاکهای انتخاب شعر برای دستگاه آوازی و انتخاب ابیات برای گوشهها و مایهها و همچنین نوع تلفیق شعر و موسیقی سخن گفته که نشان از درک عمیق ایشان داشت و من به ذکر دو نمونه بسنده میکنم. دستگاه ماهور در بین دستگاه های موسیقی ایران معروف به شادیآفرینی است اما وقتی نی و سه تار (موسوی و مشکاتیان) ماهور را محزون مینوازند ایشان میخواند:
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
و در اجرای ماهوری دیگر میخواند:
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
لحن آواز در این دو اجرا هر دو در یک مایه و نغمه اما بسیار با هم متفاوت است که حکایت از درک و شعور بالای خواننده دارد.
زنده کردن نام شاعران و جان بخشیدن به اشعار آنها، کار سترگ دیگری است که شجریان در طول زندگی هنریاش بدان توفیق یافت. بسیار شنیدهاید و شنیدهایم که مخاطبان ایشان میگویند فلان شعر را قبلاً بارها خوانده بودیم ولی پس از خواندن استاد گویا تازه با این شعر مواجه شدهایم. بهراستی جز او چه کسی توانسته در آشنایی مردم با حافظ، سعدی، مولانا، عطار، عراقی، خیام، باباطاهر، اخوان و مشیری و... نقش ایفا کند؟
تلاش در جهت پند و آواز با شعر نو
آواز ایرانی در بین انواع شعر با غزل پیوند تاریخی و تکوینی دارد. چراکه در غزل هر بیت به طور مستقل پیام خاص خود را دارد و الزاماً ترتیب خاصی هم بر ابیات مترتب نیست و ابیات میتوانند جابهجا شوند و بعضی ابیات هم در خواندن قابلیت حذف دارند. لذا این ویژگیها دست خواننده را باز میگذارد اما استاد تلاش کردند با خواندن شعر نو دریچههای جدیدی باز کنند و تجربههای تازهای را به نمایش بگذارند که این تجربهها از «پر کن پیاله»ی (فریدون مشیری) در دههی پنجاه آغاز و در شعر «زمستان» اخوان ثالث به کمال رسید.
و بخصوص در آواز زمستان نمونهی ویژه و کاملی را در خواندن شعر نو متفاوت از غزلخوانی ارائه دادند که برای آوازخوانان درس و الگوست.
نمونهی عالی تلفیق شعر و موسیقی
در شیوهی آوازی استادان قدیم در موضوع تلفیق شعر و موسیقی، دو نگاه وجود داشته که یکی معتقد به ترجیح شعر و دیگری معتقد به رجحان موسیقی بودهاند.
اولی آنقدر وضوح شعر را مورد تأکید قرار داده که به دکلمه نزدیک شده و دیگری آنقدر آواز را مدنظر قرار داده که شعر جویده و نامفهوم ادا شده است.
در شیوهی استاد شجریان نوع تلفیق به شکلی است که هیچ یک از شعر و آواز، فدای یکدیگر نمی شود بلکه در یک همافزایی هنرمندانه، شنونده از شعر و موسیقی یکسان لذّت برده، به این معنی که شعر، جامهی آهنگین زیبا پوشیده و جذّابیت و تأثیرش بسیار افزون شده است.
تحریرها در آواز آرایههایی هستند که در جهت زیبایی بیشتر و مکمّل بیان شعر به کار میروند. ایشان از تحریرهای (چهچهه) نمایشی و بی معنی به شدت پرهیز داشتند و هرجا تحریر به بیان شعر کمک میکرد از آن استفاده میکردند.
در باب پیوندهای شعری در آواز شجریان سخن بسیار است و در هر سخن مصداق فراوان. که آن را به مجال دیگر وامیگذارم.
حمیدرضا نوربخش