شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در یک دایره از حد می‌گذرم

در یک دایره از حد می‌گذرم
در نردبانی که از آسمان بالا رفته
و تیغ‌ها را پس کشتزاری می‌نگرد
تو هیچ نپرس از دیگران
نپرس که در کسوت خدایان چه می‌کنند
که از «دیو و دد ملول نمی شوند»
و باور دارند
زهره را که ستاره شد
(کاش ما زنان همه ستاره می‌شدیم)
دست می کشم به موهایم درازتر
کمی باید لابه‌لای چمن‌ها شعر بنویسم
به وقت محلی
کمی باید در پس کشتزارها پنهان شوم
در پس سال‌ها
آه ماه دوباره آویزان است از گردن من
دوباره آواز می‌خواند
من درونم ولوله‌ای ست
وچقدر نمی‌اندیشم
به زهره به ستاره
وماه دوباره روشن‌تر می‌بیند
حتی خدا را در قسم‌های مردان
ومن دوباره بالا می‌روم

ربابه قصابان

تک نگاری

شعرها

تدفین

تدفین

داوود سعیدی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی