شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بچه فقط بچه است

این بچه
جان سالم اگر
از این روزها
به در بُرد
عجب نیست اگر
از یادش ببرد
که دستان پدر و مادر
چقدر آلوده بودند
اما از یادش خواهد رفت
ترش‌رویی بی‌برو برگردِ یکی
وقتی از خستگی
نعشش به خانه می‌رسید و
جانِ بازی نداشت
و سادگی قلبِ آن یکی
که به‌یاد نداشتند
کی و کجا آرام می‌گرفت.

یکی‌شان مغرب
یکی‌شان مشرق
خودشان و خدایشان هم
نمی‌دانند
کی وقت کرده‌اند
بچه درست کنند؟

شاید یادش نماند
کتلتی که مادر می‌پخت
از گوشت چرخ‌کرده‌ی سنگدان بود
اما مزه‌ی آن
از خاطرش نخواهد رفت هرگز.

چه شد و
کی شد؟
این بچه
بزرگ شد که یادش بره
یا یادش رفت که بزرگ شه؟
انگار کلِ اشتیاق بزرگ‌شدن
بازیِ یادِ من تو را فراموش بود.

چه بسا از دست باد هم
سبک‌تر شود
سنگینی دستی
که قدِّ یک صورت سرخی داشت
اما زیر شست او
شاکر و صابر ‌مانده
ضامنِ هوای محله

 

عبدالعلی عظیمی

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

ویدئو

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی