شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 
تا اسیریم دست اربابا
 می‌زنم به خریت محض و...
نبض و عرض و توهم و فرض و...
چند تا بطری عرق؟ بگو بخرم
گل زدم تا که حالشو ببرم 
کارو کارو دوباره بازم کار 
مثل محکومیم که بالا دار
باز از چاله با کتک‌کاری 
می‌خورم هُل تو چاه ناچاری 
خوردن سیب‌های اجباری
بدتر از زخم تیغ نجاری 
معده‌مو چند دفعه عمل کردن
جابه‌جا جنس تو محل کردن 
همسری که فقط بشه جاساز 
تو بگو حق نداره حالا باز 
حس کنه افتضاح‌بودن رو
سنگ رو مستراح بودن را
جزء به‌فاک‌رفته‌ها زن بود
چون که تو زندگی تهمتن بود 
شوهرم خیلی روشنه فکرش 
دائم‌الخمره ویسکیه ذکرش 
بی‌تفاوت همیشه رد می‌شه 
حالم از هر چی مرده بد می‌شه
یا سکوتم همیشه یا دادم
وسط چند تا کوه فریادم
من چی بودم؟ فقط یه زن بودم؟
آب بدمزه‌ی دهن بودم 
چقدر تو خودم مچاله بشم 
یه زن پیر بیست‌ساله بشم 
چقدر حسرتامو زل بزنم 
هی برقصم رو پا دهل بزنم 
یا مواد و تو شیشه قل بزنم 
یا که چشمک به داش آکل بزنم 
پیشِ مردی که دل بهش بستم 
چقدر از زندگی خدااااا خسته‌م 
می‌زنم به خریت محض و...
نبض و عرض و توهم و فرض و...
بُر بزن تا یه دست ازت ببرم 
فکر کنم کفترم هوا بپرم 
ما اسیریم دست اربابا
اینم از روزگار ما گاوا

لیلا ساتر

شعرها

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی