شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

انتظار را نمی‌شود

انتظار را نمی‌شود
مثل ساعت
به نگاهی انداخت گوشه‌ی اتاق
یا كهنه‌اش كرد مثل كفش‌هایی كه بسیار با تو راه آمده‌اند
پاره پاره نمی‌شود این روزنامه‌ی لعنتی
كه خبر می‌دهد
درد را
باید مثل سیگار كشید
و آرام آرام به دودی كه در چشم و سینه می ریزد
عادت كرد
مهم رسیدن كسی از راه نیست
ما مردمان ِ منتظری هستیم

یاور مهدی‌پور

تک نگاری

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

به قلم

به قلم

نگین فرهود

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی