طوری نگاه میکند این چکیدهی جنگل
که رم کردنِ آهو طول میکشد
یعنی که لختی نگاه میکند به روبهرو
پایی که میخواسته بردارد به دویدن
به لرزیدن افتاده بی هوا
طوری نگاه میکند
که ترمیمِ آهو
طول میکشد
حالا
چگونه خیز بردارد در دشت چگونه رَوَذا؟
چگونه بی که بریزد به خانه برگردد؟
آهوی بیهوا.
***
به گذشته میخواهد برگردد
یا برگردانَد این صفحه را به عقب
آهو که روی همین سطر
شروع میکند به چکیدن
و گنجشکِ کوچکی از نافش
بالا میآید و از دهان
تبخیر میشود
***
مطوّل است جنگل و
هر ستاره سونشِ ترسیست
در حفرههای چشمهای سیاهش
در فاصلهای کوتاه- تردیدِ کوچکِ پا-
غلت میخورد ناگاه
و پارگیهایش
-زخمی که از انحصار پوست گذر میکرد
چشمی که چیدهاش می خواست-.
***
ای نشسته بر زمینِ ناشناس
بچم که جانبِ جنگل
صدای تازه ای دارد
اینجا عمارتِ تست
همینجا که آتشی از کبریتِ کسی اگر افتاد؛
افتاد
عمارتی است سوخته تا قرنیز، تا علف؛
خیره
به کابوسی که فرو میآید و
آهی که بالا نمی تواند رفت.
به گذشتنِ آخرین رعشه
به افتادن به آهستگی
و بازماندهی آنچه که آهو؛
هر سو، هرجا.
***
حالا از هر قنارهی شاخه،
آویخته
یک تکه از تنِ او،
رؤیای ریخته.