یک مشت رخسار برداشته از آب
آینه بشارتی در کف
ایستاده بر مد
که ماه مرطوب، مه بخواند
بر تن
و یائسهسنگ بر سنگ دهان بچرخاند
ذکر شفا را
آب از سر گذشته؟
شاه ماهی لنگ
در کام پوسیده
قنات برملا میکند
میخکوب بر زخم
و چهره از مد میپوشاند
بوی آویشن و خشخاش
منتشر در رعشههای بیوطن
ملاحان را مبارک است.