شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...
مرا بیرون کشیدی از دل یخ‌ها و ها کردی
مرا از بامداد بلخ بردی تا شب بغداد
نشاندی روبه‌رویت شهرزاد قصه‌ها کردی
هزارویک شب از تنهایی‌ام گفتم برای تو
برایم داستانی عاشقانه دست و پا کردی
نشستی مو به مو رؤیا برایم بافتی از عشق
مرا چهل‌گیس خواندی، بینِ رؤیاها رها کردی
شدی بودا و آوردی برایم نیروانا را
منِ ویران‌تر از شهمامه را از نو بنا کردی
دل رودابه‌ام را بردی از کابل به دنبالت
سپس با پهلوانی‌های عشقت آشنا کردی
خراسان تا عراق از هر طرف رفتم تو هم بودی
به رویم هر زمان دروازه‌هایی تازه وا کردی
گریزان بودم ای عشق از تو، مثل هیزم از آتش
ولی آخر خودت را در دلم یک روز جا کردی

سیده تکتم حسینی

شعرها

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید