شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نمی‌توانم بدون فکر کردن به تو

نمی‌توانم بدون فکر کردن به تو
شکل نهنگی باشم
که دودکش خانه‌های شهری را
برگرده‌اش حمل می‌کند
و آهسته آهسته
بر سبزی دریا
رسوب می‌بندد

می‌گویند
هنگام ایست قلبی
«گردنت کبود بوده
و ضربان قلبت
هیچ ضربه‌ای را
اعتراف نکرده است»

کیک‌های دریایی
پر از تفکرند
وقت تولدت
به خاطر می‌آورم
آن وقت که باد بر ماه می‌دمید
و شمع‌ها نمی‌دانستند
از کدام‌سو
کمر خم کنند

نمی‌خواهم به تو فکر کنم
نمی‌خواهم به تو فکر نکنم
اما دود سرخ اطاعت نمی‌کند
آخرین کلمات تو را قبل از مرگ می‌رباید
و کتاب مقدس
در جهان منتشر می‌شود

قرار نیست جمله‌ی بی محابا زیستن
یا لبخندهای تو را
بر لباس‌هایم حک کنم
من فمینیست تمام‌عیاری نیستم اما
بی تو می‌خواهم
از هروئین‌های مخفی در انبارهای شهر
آدم برفی‌های تلخی بسازم
که برای دموکراسی 
برهنگی خود را
به خورشید هدیه می‌دهند

می‌گویند وقت مرگ
گردنت کبود بوده
و ضربان قلبت
پرت و پلا می‌گفته 

هر چند
بر رسوب سبز
این جمله عریان است:
«میان یک اقیانوس
عادی بودن
برای یک نهنگ
مثل آزادی خون
هنگام جهیدن است» 

پرستو آصف

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

فهرستِ خونی

فهرستِ خونی

امین رجبیان