شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از خِرت و خِرت خسته‌ی خرمن کوب 

از خِرت و خِرت خسته‌ی خرمن کوب 
از قیژ و قیژ گاری و گاوآهن 
سر رفته است حوصله‌ام دیگر 
از کرت و باغ و بوم و بر و برزن  

شعله کشیده در دلم انگاری 
صدها جریب مزرعه‌ی گندم 
یک ناشناس از تهِ رؤیاهام 
آتش کشیده است بر این خرمن

این روزها عجوزه‌ی غمگینی 
تسخیر کرده است وجودم را
از مأورای آینه می‌سازد 
تصویرهای خسته‌تری از من 

 یک کوه یخ‌زده وسط دنیا 
یک چهره‌ی مچاله‌ی خط خورده
من قهرمان زندگی‌ام بودم
حالا کجا شبیه من ‌است این زن؟ 

کارم شده‌ست فلسفه بافیدن
تا بوق سگ دویدن و جان کندن 
دنیا جدال خوب و بد است اما
من خسته‌ام از این‌همه جنگیدن.

راضیه صابریان بروجنی

شعرها

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی

تقویم پاییزی

تقویم پاییزی

بکتاش آبتین

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

کنارِ میدون شوشم،

کنارِ میدون شوشم،

سروش الهی