شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عشقه

به لَقاّنیتِ این مطلق
که چنارِ خشک
سبز بود و شاد بود
و عشقه، هوا بود
که در هیئتِ گیاه
با قوس‌هایِ نرمِ خندان می‌رقصید.

نسبی بودنِ هوا
نسبی بودنِ کُندِ چنار را [که به کمال می‌ماند]
می‌مکید و می‌لیسید و
در همان تختِ نرمِ زمان
محو می‌کرد
اما
حلقه‌ای مذاب و حلقه‌ای خاکسترِ چنارند
که در اتاقِ کم نور و هوایی
[در اطرافِ مزارع غربتی محمدشهر
که غروب را در کلم‌ها و کاهوهاشان
به تهران می‌فرستند]
می‌تواند
فاتحه‌ی چناران و تهران را با‌هم بخواند.

و هوا زن بود
در نرمش و وزشی بی‌پایان
و سبزی من از تو بود
در فواصلت که من را تعریف می‌کردی
[آب هم در رفت و رفتش
دو طرفِ سختِ جوی را تعریف می‌کند]
پس پانسیونی
در خیابانی در برلین
به گونه‌ای می‌توانست ببلعدت
که ایمیل‌هایت هم
به‌مثابه آخرین پت پتِ اجاق
در این زمهریر
به من نرسد.

به کمالِ این لَق
که قیّمِ نهالِ ریشه ندوانده‌ی این شعر شد
و بوی هیچ وحی‌ای را در مشام نداشت
دندانِ خندانِ شیرینِ تو
شعرِ بی‌درز بود
که به‌هم نمی‌رسید در دهانِ من
این اجاقِ کور
که به آتش نمی‌رسید.

کیانوش تنها

تک نگاری

می‌بینمت حسین!

می‌بینمت حسین!

سیدعلی صالحی

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس