شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رحیل

وطن مابینِ دو آب بود
بدنی سخت و تراشیده
داعی و گرم
که صدای موج گرفته بود از تکرار مداوم رود
که تاریخِ آب بود در الواحِ ترک‌خورده و
تاریخ آب، وطن بود مابین دو رود.
 
او؛ آنو، فرمانروای آسمان
تو؛ خدای دره‌های عمیق
که به وصلت آب و آب درآمدی:
آب که وطن بود
و آب که خاطره‌ی عزیمت از وطن بود
و وصل سوم تو با او محال می‌نمود!
 
حالا بکش خطوط شگرف باستانی‌ات را بر تن سنگ
بنویس: او... آب... خاطره... وطن
و خاطره‌ات را بکش به خطوط یکّه بر رُسِ نرم
که از هر طرف که بخوانی‌اش، آوارِ اساطیر می‌شود بر خطّه‌ی جنوبی بدنش
وطنت؛ سنگی سخت و گرم با خاطراتی سوده از تیشه و آب
وطنت؛ آبی داعی و گرم
حافظه‌ای محرز که فرو می‌رود به مرور در شیارهای عمیق یخ
و تو
که مولود تازه‌ای در آبِ محض
صدایت غلغل دجله و صدایت غوغای فرات
به خط خوش بنویس بالای سرزمین آب
این وطن که غرق کرده، حک کرده، کشیده خاطره‌هایم را
سرزمین من است و این همه سنگ
جماد بی‌چشم و گوش نیست!
خال کنار لبش را من گذاشته‌ام!
بدل از جمال سومری.
 

بهاره فریس آبادی

تک نگاری

شجریان و شعر

شجریان و شعر

طاها افشین

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب